مطلب جدید و جالب

متن مرتبط با «اسیدپاشی» در سایت مطلب جدید و جالب نوشته شده است

طرح چشمات با حضور مرضیه ابراهیمی به خاطر همه آسیب دیدگان اسیدپاشی | فیلم

  • طرح چشمات با حضور مرضیه ابراهیمی به خاطر همه آسیب دیدگان اسیدپاشی طرح چشمات با حضور مرضیه ابراهیمی به خاطر همه آسیب دیدگان اسیدپاشی  / خواننده: امیرحسین زاولانه خواننده: امیرحسین زاولانه آهنگساز: امیرحسین زاولانه ترانه سرا: رضا سامی تنظیم کننده: آربی بابومیان میکس و مستر: حمید لالی ناشر: موسسه نت هشتم متن آهنگ : طرح چشمات هنوز یادم هست دوتا ماهی که روبروی همن دوتا ماهی تو حو,ابراهیمی,اسیدپاشی ...ادامه مطلب

  • اسیدپاشی خانم دندانپزشک به خاله اش

  • فکر می کردم اسیدپاشی مجازت سنگینی ندارد(!) به همین خاطر مشکلاتی که با خاله 63 ساله ام داشتم را با اسید حل کردم!» بیراه نیست که رسانه ها لقب خونسردترین مجرم اسیدپاش را به این زن 42 ساله ایرانی مقیم کانادا داده اند. بعد از ظهر پنجم اردیبهشت ماه سال جاری، ماجرای این اسیدپاشی فامیلی به کلانتری 145 ونک گزارش داده شد و مجرم اسیدپاش در حالی که قصد فرار داشت در خیابان برزیل شرقی دستگیر شد. این زن در همان بازجویی های اول به اسیدپاشی اعتراف کرد و درباره ی انگیزه اش گفت: «از قبل با خاله ام اختلاف داشتم. من مقیم کانادا هستم اما به خاطر اینکه خاله ام در طبقه ی دوم خانه پدرم زندگی می کند؛ دوری من از ایران هم نتوانست آتش این اختلافات را سرد کند. الان چند روزی می شود که به ایران آمده ام. یک روز قبل از این حادثه، پدر و مادرم به سفر رفتند. در این مدت کمی که در ایران هستم، چند بار با خاله ام بحث کردیم و این جر و بحث ها زخم کینه ی قدیمی ام را باز کرد. در پی آن بودم که از این زن 63 ساله انتقام جانانه ای بگیرم. در این مورد خیلی تحقیق کردم و در نهایت تصور کردم که اسیدپاشیمجازات چندان سنگینی ندارد! به همین خاطر صبح روز حادثه مقداری اسید خریدم. وقتی آمدم به خانه اسید را با احتیاط ریختم در ظرف ماست. رفتم طبقه ی بالا و زنگ خانه ی خاله ام را زدم. خاله ام بی خبر از همه جا آمد و در را باز کرد. وقتی با او رو در رو شدم. با احتیاط چند قدم به عقب رفتم تا اسید روی خودم نپاشد. بعد ظرف اسید را پاشیدم به روی صورت و پاهایش. کار که تمام شد ظرف را گذاشتم زمین و آمدم پایین. وقتی داشتم چمدانم را می بستم صدای ضجه های خاله ام را می شنیدم. همانجا افتاده بود و فریاد می زد. مانتو ام را پوشیدم و چرخی در اتاق های خانه زدم تا چیزی را جا نگذارم. مطمئن که شدم از خانه بیرون آمدم. من بلیت پرواز کانادا در کیفم بود و می خواستم هر چه زودتر از ایران بروم اما نفهمیدم که چطور بعد از این حادثه خاله ام توانسته بود پلیس را خبر کند و ماموران هم به سرعت به مقابل خانه ما آمدند. این زن ادامه داد: وقتی می خواستم از خانه خارج شوم دو مامور پلیس با موتور دم در بودند. آنها نمی دانستند که اسیدپاشی کار من بوده. به راحتی از کنار آنها رد شدم. سوار ماشینم شدم تا با آن به فرودگاه بروم. اما موتور پلیس جلوی ماشین بود. پیاده شدم تا تاکسی بگیرم که, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها